یاد خدا
دیروز در دلم چیزی هی در می زد ناگهان صدایی آمد و دلم ساکت شد تا که بشنوم آن آوا را و دلم پرواز کرد و رفت و من بی خبر از همه جا نشتم در مقابل آن جعبه ی جادویی و فرامشی و دریای فراموشی و من غرق می شوم در آن و غرق می شوم تا.... تا سیاهی..... و آن آوا می رود در کنج غربت ومن بی خبرم از آن
نظرات شما عزیزان:
قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت |